برامـ هیــچ حسـی شبیــہ تـــ♥ـــو نیستـــ
برامـ هیــچ حسـی شبیــہ تـــ♥ـــو نیستـــ

برامـ هیــچ حسـی شبیــہ تـــ♥ـــو نیستـــ

تو این یک ماه چند بار بهم گفته بود بریم تمرینِ رانندگی تا من رانندگیم خوبُ روون شه...هیچ وقت فرصتش پیش نیومد تا اینکه یه شب ساعت 3 نصفِ شب از مهمونی میخواستیم برگردیم خونه بهم میگه باید بشینی پشت فرمون...منم کفشای پاشنه بلندمُ بهونه کردمُ بیخیال شد...رسیدیم جلوی درِ خونه میگه برو کفش راحت بپوش بشین پشت فرمون...منم همون کاری که گفته رو انجام میدم...از همون لحظه ی حرکت شروع میکنه به توضیحاتِ تخصصی که اصلا توی آموزشگاه بهم نگفته بودن...منم با دقت به توضیحاتش گوش میدمُ رانندگی میکنم...وقتی مُربیت عشقت باشهُ با تمامِ خستگیاش با حوصله و بدونِ اینکه استرس وارد کنه بهت آموزش بده؛رانندگی واست لذت بخش تر از قبل میشه و میشه یه تجربه ی خوب و یه اولین واسه من...مطمئنم کنارِ عشقم یه راننده ی خوب میشم...چون همسری رانندگیش فوق العادست.اینو همه تایید میکنن整理 のデコメ絵文字

یه روز با مادرشوهری رفتیم خونمونُ دیدیم...خونه ی منو عشقم...خونه ای که قراره با یه سری تغییرات جزئی خوشگلش کنیمُ بشه خونه ی منو امینم...از اونروز همش به این فک میکنم که چه جوری بچینیم خونمونُ...وسایلمونُ چه رنگی بخریمُ هی تو ذهنم دکوراسیونُ میچینمُ باز به هم میزنم...رویاپردازیِ شیرین ^_^ خلاصه کلی ذوق داریم واسه خریدِ وسایل و بعد از اون چیدشون تو خونمون...

゜*かわいい*゜ のデコメ絵文字 اینم اولین چیزی که دو تایی واسه خونمون خریدیم ^_^...کلیکــ

یه شب یه بحث کوچولو بینمون پیش اومدُ باعث شد اشک جفتمون در بیاد...1ساعتم طول نکشید...همو بغل کردیم...ازم عذرخواهی کرد...به هم قول دادیم که همه چیز همونجا تموم شه...فرداش که میره بیرون موقع برگشت زنگ میزنه میگه: 2دقیقه دیگه بیا پایین من یه عالمه میوه خریدم نمیتونم بیارم بالا...میرم جلوی در وامیستمُ تا درُ باز میکنم میبینم یه گلِ خوشگل دستشه...کلیکــ...محکم بغلش میکنمُ بوسش میکنم گلُ بهم میده بعد با هم میوه ها رو میبریم بالا :)

تو جنگل دستم خیلی عمیق بریده...نه باند داریم نه چسب نه پماد...میشینه کنارم اول دورِ دستم یه دستمال میپیچه بعد با یه تیکه سفره یک بار مصرف دستمُ میبنده که خون نیاد...بعدشم از توی کیفِ دخترعموی 6سالم که پر از لوازم تحریر بود یه چسبِ بنفش پیدا میشه؛اونم میپیچه دورش...من تا تورو دارم غم ندارم که زندگیِ من...من حتا با این کارای کوچیکت پُر از عشق میشم عزیــــــزم...کلیکــ

゜*ひげ*゜ のデコメ絵文字وقتی داره منو میرسونه شهرمون؛توی ماشین دستمُ میگیره تو چشام نگا میکنه میگه بیا برگردیـــــم...میگم من که از خُدامه ولی نمیشه که عزیزم باید طاقت بیاریم...میگه منو ببین که دارم با دستای خودم میبرمت...بعد شوخی میکنه میگه واست 5تا النگو میخرم برگرد(این قضیه داره)...

دوباره روزِ اخری که با هم بودیم همش میگه اگه یکی ساعتُ نگه داره همه ی پولامُ بهش میدم :))

Heart.  Deco-mail pictograms ofفقط خدا میدونه که روز آخر چقد خودمُ کنترل کردم که اشکم در نیاد...وقتی اینجوری حرف میزدُ هنوز نرفته بیتابی میکرد دلم میخواست بترکه...

かわいいキャラクター動物 のデコメ絵文字اینکه همه از رفتارمون میفهمن چقد عاشقِ همیم خیلی حسِ خوبی بهم میده...

صبح میخواد بره سره کار...من خوابالوئم...به زور از بغلم جدا میشه...لباساشو میپوشه...بوسم میکنهُ خدافظی میکنیم از هم...درِ اتاقُ میبنده منم چشامُ میبندم که دوباره بخوابم...یهــو درِ اتاق باز میشه دوباره میاد بوسم میکنه بعد میره...

 ゜*かわいい*゜ のデコメ絵文字هدیه خانواده ی همسری واسه پاگشا که گفتین عکسشو بذارم...کلیکــ...با انگشترِ نشونم ست شده :)

ドットだよ。ハートだよ。2つ のデコメ絵文字وقتی منو آقایی به قصدِ خریدِ چسب و باند و پُماد از خونه میریم بیرونُ با اینا برمیگردیم...کلیکــ و کلیکــ

تابلویی که متنش با مِس و چوب نوشته شده...2تا سفارش داده...یکی واسه اتاق من یکی هم واسه اتاق خودش...کلیکــ...من که عاشقشم白雪姫★ のデコメ絵文字

++سکانسهای عاشقانه ی ما تو این مدت...ببخشید که یه کم پراکنده نوشتم...هر چیزی یادم اومدُ نوشتم :)