برامـ هیــچ حسـی شبیــہ تـــ♥ـــو نیستـــ
برامـ هیــچ حسـی شبیــہ تـــ♥ـــو نیستـــ

برامـ هیــچ حسـی شبیــہ تـــ♥ـــو نیستـــ

ハート のデコメ絵文字22 خرداد 94ハート のデコメ絵文字...از صبح منتظر بودم که شب شه و عشقم و خانوادش از راه برسن...بلاخره ساعت 11 شب رسیدن خونمون(ماشینشون خراب شده بود و تو راه معطل شدن)...وقتی عشقمُ با اون گلِ خوشگلی که تو دستش بود دیدم دلم ضعف رفت واسش...کلیک...خیلی خوشحال بودم...بعد از شام صحبتا شروع شد...همه چیز انقدر عالی و خوب پیش رفت که اصلا باورم نمیشد...بعد از اینکه صحبتا تموم شد مامانِ آقایی انگشتر نامزدی رو دستم کردُ از اون لحظه منو عشقم رسما نامزد شدیم...کلیکـハートだよ。2つ のデコメ絵文字کلیکـ

ハート のデコメ絵文字23 خرداد 94ハート のデコメ絵文字...تولد امینم بود...اولین تولدی که از صبحش کنار هم بودیم...ساعت 7:30 صبح بیدار شدیمُ با عشقم رفتیم واسه آزمایش خون...من خیلی میترسیدم...موقعی که داشتن ازم خون میگرفتن فقط دستِ عشقمُ فشار میدادم تا دردشو حس نکنم...بعد از آزمایش هم دست تو دست هم رفتیم بازار یه کوچولو دور زدیم بعدشم رفتیم کافی شاپ...تا ظهر درگیرِ کلاسای بعد از آزمایش بودیم...ساعت 2 اومدیم خونه...بعد از ناهار یه کوچولو خوابیدیمُ ساعت 6 با خواهرامون و زندایی آقایی و زنعموی من رفتیم بازار واسه خریدِ حلقه و و سرویس و یه سری وسایلی که واسه عقد لازم داشتیم...بهترین خریدِ عمرم بود...خیلی لذت داشت...خریدامون همون چیزی شد که میخواستم...مرسی آقایی...خلاصه ساعت حدودا 11 خریدامون تموم شد منو امینم رفتیم شیرینی خریدیمُ رفتیم خونه...یه روزِ عالی رو کنار هم گذروندیم...لحظه لحظش واسم لذت بخش بود...کلیکハートだよ。2つ のデコメ絵文字کلیک...
 
ハート のデコメ絵文字24 خرداد 94ハート のデコメ絵文字...صبح بیدار شدیمُ دوباره دوتایی رفتیم خرید...بعد از خرید جواب آزمایشمونو گرفتیمُ رفتیم خونه...ساعت 2 آقایی منو خواهرشوهری رو رسوند آرایشگاه...حالا بماند که تو ارایشگاه برقا قطع شدُ کلی استرس بهم وارد شد و اصلا از ارایشم راضی نبودم ولی خب سعی کردم بیخیال باشم...ساعت 4 امینم اومد دنبالمونُ به دسته گل خوشگل واسم خریدُ رفتیم محضر...باورِ اون لحظه ها واسم خیلی سخت بود...نشستم سرِ سفره عقد تا مقدمات انجام شه...ساعت 5:35 قشنگترین بلــــــه ی عمرمُ گفتم...لحظه ای که همیشه منتظرش بودیم...لحظه ای که سالها انتظارشو کشیدیم...بعد از اینکه عشقم بله گفت یه نفس عمیق کشیدم...باورم نمیشد که همه چیز تموم شده...بعد از 3سالُ 9 ماهُ 5 روز برای همیشه مالِ هم شدیم...بهترین حسِ دنیا رو داشتیم جفتمون...بعد از محضر رفتیم آتلیه و چندتا عکس خوشگل گرفتیمُ اومدیم خونه که یه مراسمِ خودمونی و کوچولو داشتیم...بعد از مراسم با خانواده ها واسه شام رفتیم بیرون و با یه خیالِ راحت و آرامش اولین شام متاهلی رو کنارِ هم خوردیم...حسای فوق العاده ی اونروز و اونشب وصف شدنی نیست...
 
 
 
ハート のデコメ絵文字25 خرداد 94ハート のデコメ絵文字...ظهر از خواب بیدار شدیمُ با اقایی رفتیم دانشگاه که من امتحانمُ بدم...بعد از امتحانم واسه ناهار رفتیم بیرون...یه جای دنج و یه ناهارِ خوشمزه خوردیم...اونروز فوق العاده بود...عالـــــــــی بود...تا ساعت 6 توی اون مکان خوش آبُ هوا بودیمُ بعدش رفتیم بازار...ساعت 10شب اومدیم خونه شام خوردیمُ کنارِ مامان اینا نشستیمُ عکسامونو دیدیم بعدشم رفتیم پایین واسه خواب...
+اینم از اولین ناهارِ دونفره...کلیکـ
 
ハート のデコメ絵文字26 خرداد 94ハート のデコメ絵文字...از صبحش جفتمون ناراحت بودیم ولی به روی خودمون نیاوردیم...آخه قرار بود عشقم بره...تا غروب پیشِ هم بودیم...ساعت 6 رفتن...اون لحظه ی آخرُ یادم نمیره که دستمو محکم فشار دادُ تو چشام نگاه کرد گفت مواظب خودت باش...نمیتونستم ببینم داره بدونِ من میره...انگار یه تیکه از وجودمو با خودش برد...
 
الان درست 10روز از عقدمون میگذره...10روزه که مالِ همیمُ من هنوز باورم نمیشه...همش فک میکنم اونروزا یه خواب بوده...یه خوابِ خوب...گاهی وقتا که نمیتونم باور کنم اون اتفاقای خوبُ؛فقط یه نگاه به حلقم میندازه تا باورم شه مالِ همیم...الانم خیلی دلم تنگه واسه آقاییم چون یه هفتس که پیشم نیست...دلتنگیم خیلی زیاده ولی وقتی به این فک میکنم که مالِ هم شدیم دلم آروم میشه...
 
吹き出しだよ。ハートだよ。1つ のデコメ絵文字خدایا شکرتــ...بابت همه چیز ممنونم ازت...واسه سختیای 1سالِ پیش و آرامشِ فوق العاده ی اینروزامون شُکر...نمیدونم چه جوری شکرت کنم خداجونم...عاشقتم... 
 
+خیلی مختصر نوشتم ولی محاله لحظه لحظش از ذهنم بره...
 
+ادامه مطلب:ثبت اولین هامون...رمز دار...ادامه فقط واسه خودمون دوتاست :)  
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد