برامـ هیــچ حسـی شبیــہ تـــ♥ـــو نیستـــ
برامـ هیــچ حسـی شبیــہ تـــ♥ـــو نیستـــ

برامـ هیــچ حسـی شبیــہ تـــ♥ـــو نیستـــ

روزای آخرِ فروردین باشه...اردیبهشت دوست داشتنیمون نزدیک باشه...هوا بارونیُ بهاری باشه...بوی بهارنارنج توی خیابونا پیچیده باشه...خیالم از بابتِ تــــ♥ــــو و عشقمون راحت باشه...حالِ جفتمون توپِ توپ باشه...اونوقته که من حس میکنم خوشبخت ترین دخترِ روی زمینم...

من این نفسای عمیقِ گاهُ بیگاهمُ مدیونِ توئم...من این آرامشُ لبخندای پهنِ روی لبمُ مدیونِ توئم عزیزم...

+امشب اینقد حالم خوبه که دوس دارم فقط جیـــــــغ بزنمُ واسه داشتنش از خدا تشکر کنم...

مکالمه ی امشبمونُ دوس داشتم...یه عالمه حرفای خوب...حسای خوب...یه مکالمه ی 39 دقیقه ای :)

+پس فردا صبح قراره مامانِ عشقم زنگ بزنه خونمون و این قضیه رسمی شه...استرس دارم...کاش همه چیز خوب پیش بره...کاش بشه همونطور که برنامه ریزی کردیم 12 اردیبهشت عقدمون باشهُ بشه بهترین روزِ زندگیمون...برنامه ی 2/2 کنسل شد چون تا اون موقع چیزی نموندهُ وقتمون کمه...

+میدونستین که هنوز به دعاهاتون نیاز دارم؟ :)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد