برامـ هیــچ حسـی شبیــہ تـــ♥ـــو نیستـــ
برامـ هیــچ حسـی شبیــہ تـــ♥ـــو نیستـــ

برامـ هیــچ حسـی شبیــہ تـــ♥ـــو نیستـــ

بعد از کلی تردیدُ گشتن دنبالِ یه رنگِ موی خوشگل و بعد از اون پیدا کردن یه ارایشگرِ خوب؛ موهامُ رنگ کردم(برای اولین بار)...یه مدلِ خاص که ارایشگر میگفت دیلایت! (فقط 15سانت پایینِ موهام دکلره و بعد رنگِ مسی-طلایی رو تیره و روشن در آورده)...عالی شده...البته با کلی استرس که چی میشه؟ خوشرنگ میشه؟ بیشتر از همه استرسم واسه این بود که امینم خوشش بیاد که خداروشکر خیلی خوشش اومد...

وقتی موهامُ رنگ کردم همش جلو آیینه بودم...هنوزم باهاش کنار نیومدم ولی خیلی خوشگل شده...وقتی که عشقم گفت خوشگل شده دیگه مطمئن شدم ^_^

+ تغییرِ خوبی بود...دوسش دارم :)

+این مدلی ولی رنگ من یه کوچولو با این عکس فرق داره(عکس از نت)...کلیکـ

من اومدم شهرمون...سه شنبه آقایی منو رسوندُ چهارشنبه هم خودش تنهایی برگشت...دوباره دلتنگیامون شروع شد...تمامِ مسیرِ برگشت بغض داشتمُ فقط به روزای دوریمون فکر میکردم...

دیروز صبح زودتر از امین بیدار شدم...زُل زده بودم به صورتش...میدونستم تا چند ساعتِ دیگه پیشم نیستُ باز من تنها می مونم...چقد زود گذشت این 15روز که با هم بودیم...

+ حالا هم منمُ تنهاییُ درس و دانشگاهُ امتحان و ....... تازه باید واسه ارشدم بخونم :/

+ یه زوجِ شکمو یه روز صبح ساعت 8 با هم میرن بیرونُ بعد از انجام دادن کاراشون میرن صبونه کله پاچه میخورن کلی هم کِیف میکنن...(عکسش از گوشیم پاک شد)

+بعد از شام خواهرشوهری میخواد ظرفارو بشوره چون خیلی خسته بودُ بچش اذیت میکرد گفتم شما برو من میشورم ظرفارو...مشغول ظرف شستنم یهو آقایی میاد تو اشپزخونه میگه مامااااااان چرا خانومِ من داره تنها ظرف میشوره؟؟؟ بعد خودش میاد کمکم میکنهُ با هم ظرفارو میشوریم ^_^

+از مُحرم امسال هیچی نفهمیدیم جفتمون...روزِ عاشورا هم واسه نذری نتونستیم بریم به خاطر بدقولیِ همکارِ آقایی:(

+ادامه مطلب: عکس...بدونِ رمز :)

+بچه ها من ادرس خیلیارو ندارم...بلاگفا ادرس blog.ir رو ثبت نمیکنه و نمیذاره لینک کنم...نمیدونم ادرساتونُ کجا ثبت کنمُ بهتون سر بزنم...اگه کسی میدونه کمکم کنه لطفا... 


ادامه مطلب ...